در بحث گذشته معلوم شد که صاحب جواهر دو ادعا دارد، یکی اینکه غُسل مولود صحیح است نه غَسل. و دوم اینکه حال که غُسل شد، عمل عبادی می باشد و هر چه در اعمال عبادی معتبر است، در اینجا هم معتبر است.
اشکال به ادعای اول:
و ثانیا: احتیاط این است که جمع بین شستن و غُسل کردن کرد.
اصول
موضوع: حجیت
ظن/شهرت/ خلاصه
1-شهرت
لغة به معنای وضوح و ظهور می باشد و در اصطلاح سه قسم دارد شهرت
روایی، عملی، فتوایی.
2-اقوال
در حجیت شهرت فتوائیه چهارتا بود 1- حجیت مطلقا 2- عدم
حجیت مطلقا 3- حجیت شهرت قدماء 4- حجیت چیزی که
مطابق با یک خبر باشد.
3-خصویت
مورد مانع از انعقاد عموم جواب و وارد است البته در صورتی که جواب مستقل
نباشد.
4-عموم
تعلیل دلالت بر عموم نقیض تعلیل نمی کند.
5-مختار ما این شد که شهرت
فتوائیه حجت است مطلقا مانند اجماع منقول که گفتیم اگر ملازمه
عادیه باشد حجت است البته شهرت بطور مستقل حجت نیست بلکه مقدمه وثوق
می باشد و شهرت هم یکی از مقدمات حصول وثوق می باشد.
6-مختار ما این شد که شهرت
فتوائیه بر مسلک تجزیئی حجت نیست طبعا لصاحب الرسائل و
الکفایة.
7-شهرت
روائیه در اصطلاح عبارت است از اشتهار نقل یک حدیث بین
محدثین و رواة و شهرت عملیه عبارت بود از اشتهار عمل به یک
روایت.
8-اقول
در شهرت عملیه سه تا بود 1- جابر ضعف سند می باشد مطلقا 2- جابر ضعف
سند نیست مطلقا 3- تفصیل بین شهرت قدماء که جابر است و شهرت
بین متاخرین که جابر نیست.
9-حدیث
نبوی علی الید ما اخذت حتی تودی در کتب
حدیثی شیعه نیست بلکه در کتب عامه است به سند سمرة اما
بناء علماء شیعه بر عمل بر طبق حدیث می باشد لذا چون مشهور به
این حدیث عمل کرده اند سندش تقویت می شود.
10-نسبت بین شهرت
روائیه و عملیه از حیث مورد، عموم من وجه می باشد و از
حیث اثر تباین می باشد.
11-مختار
ما این شد که شهرت عملیه موجب حصول وثوق
به صدور خبر می باشد پس حجت می باشد ولکن مستقلا حجت نیست بلکه
حجت است چون مقدمه وثوق قرار می گیرد و در واقع آنچه حجت است وثوق
می باشد کما اینکه اجماع و شهرت فتوائیه هم از باب وثوق حجت
می باشند.
12-بحث از حجیت
شهرت فتوائیه مبتنی بر چهار امر می باشد 1- حجیت اجماع 2-
عدم حجیت فتوایی که به حد شهرت نرسیده از مجتهدین برای
مجتهد دیگر 3- عدم حصول وثوق و یقین به حکم شرعی از
این شهرت تا از باب تعبد حجت شود نه از باب یقین به حکم 4-
حجیت شهرت از باب ظن خاص نه ظن مطلق.
13-مای موصوله از
معارف مبهماتی است که معنای آن بوسیله جمله بعدش تعیین
می شود که صله نامیده می شود.
14-علت اگر چه موجب
تعییم و تخصیص می باشد لکن مفهوم ندارد مگر اینکه
علت منحصره باشد برای حکم منطوق.
15-وارد تخصیص
داده نمی شود به مورد در جائی که وارد عام باشد به این معنا که
مرتبط با وارد نباشد بلکه مستقل باشد و وارد مصداقی برای آن باشد مثلا
اگر فعل است مجهول باشد اما اگر وارد مرتبط با مورد باشد مثل اینکه اگر وارد
با یک فعل بیان شده است آن فعل معلوم باشد و فاعلش همان وارد باشد
مانند یرد النکاح در این صورت وارد مخصص نیست اما مانع عموم
وارد خواهد شد دیگر بحث نخواهد شد که مورد مخصص وارد است یا نه بلکه
صحیح این است که بگوییم مورد مانع عموم وارد می
باشد.
16-مرحوم آقای
خوئی فرمودند عمل بر طبق شهرت فتوائیه سفهی است زیرا
دلیل بر حجیت این شهرت نداریم و ما اشکال کردیم که
اگر عمل به چیزی که دلیل بر آن نداریم سفهی است چرا
در اجماع منقول شما فرموده اید جرات مخالف با آن را نداریم.
17-استغنای از علم
رجال و معرفت احوال رواة حدیث متفرع است بر آنچه که مشهور اختیار کرده
اند باینکه شهرت عملیه هم جابر است و هم موهن.
18-مختار
ما این شد که شهرت فتوایی و
عملی و روایی و اجماع منقولی که از ناحیه ملازمه
عادیه رای امام کشف شود، باعث می شوند که وثوق به روایت
پیدا شود و اعراض مشهور موجب وهن به حدیث شود.
19-شهرت به معنای
لغوی باعث می شود که حجت از غیر حجت تمیز داده شود و به
معنای اصطلاحی روایی باعث ترجیح احد الحجتین
بر حجت دیگر می باشد.