کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ92/09/12

موضوع:نظر سوم/ شقاق/ مخاطب «فابعثوا»

در جلسه قبل مطالبی از جواهر و مطول نقل شد.

  

حال از آنچه که از مطول نقل شد، استفاده می شود که اگر آنچه در علم معانی بیان شده، رعایت شود و متکلم بر طبق آن حرف بزند، سخنش مطابق با مقتضای حال است و از این قاعده دو مورد خارج شده که در دو جا می توان بر خلاف مقتضای حال حرف زد.
یک مورد را علماء علم معانی، التفات می نامند که انتقال از غیبت به مخاطب و... می باشد.
مورد دیگر را قلب می نماند که تقدیم و تاخیر جای کلمات می باشد. مثل موخر بودن مبتدا.
این دو مورد بر خلاف مقتضای حال است که در علم معانی بیان شده است اما در این دو مورد به خاطر وجود مجوز، جایز است بر خلاف اقتصای حال به کار بروند و این مجوز، گاهی به صورت عمومی است و در همه جا وجود دارد و آن وجود لطافت است که این خلاف را جایز دانسته و گاهی هم مجوز مخصوص وجود دارد.
پس خروج از مقتضای حال در صورت وجود نکته و لطافت جایز است.
و همچنین از این مطالب استفاده می شود که در آیات قرآن، التفات بسیار وجود دارد و دلیل آن وجود لطافت و نکته است.
و همچنین قول جواهر که می فرماید «و لیس المقام مقام الالتفات» یعنی آیه «ان خفتم...» نمی تواند بگوید که مخاطب «فابعثوا» زوجین هستند و با آیه نمی سازد و اینجا مقام التفات هم نیست، به این خاطر است که نکته و لطافتی برای این التفات وجود ندارد.
و همچنین از مطالب بیان شده، معلوم می شود که قول سوم و چهارمی که در باب مخاطب «فابعثوا» بیان شد که مخاطب بستگان زوجین و یا خود زوجین هستند، شاذ و نادر هستند و مدرکی ندارند و از محل نزاع خارج هستند.
مختار ما به تبع شرایع و جواهر و قواعد و اکثر علماء این است که مخاطب «فابعثوا» حاکمانی هستند که برای حل و فصل نزاع منصوب شده اند.
ان قلت:
اگر حاکمی که منصوب برای این کار شده است، وجود نداشت، باید چه کرد؟
قلت:
در این صورت مومنین صالح، حَکمین را معین می کنند.
جواهر به این ان قلت و قلت اشاره می کند و می فرماید:
«نعم لو تعذر الحاکم قال عدول المسلمین مقامه فی ذلک، ولو تعذر الجمیع فبعث الزوجان کان المبعوث وکیلا محضا لا حکما، فیفعل ما تقتضیه الوکالة من عموم أو خصوص».[1]
می فرمایند: اگر حاکم نبود، در این صورت مسلمانان عادل این حَکمین را معین می کنند و اگر مسلمانان عادل هم وجود نداشت، خود زوجین حَکمین را معین می کنند و این حَکمین به عنوان حَکم نیستند و به عنوان وکیل هستند و طبق قواعد وکالت عمل می کنند و اختیارتشان بر طبق مقدار وکالت است و طبق آن عمل می کنند.
ان قلت:
اگر حاکم شرع وجود نداشت و از بستگان زوجین، کسی نیست که به عنوان حَکم معین شود، در این صورت باید چه کرد؟
قلت:
در این صورت از غیر بستگان زوجین، حَکم معین می شود، همچنین اگر دو حَکم نمی توانند این اختلاف را برطرف کنند، در این صورت می توان بیشتر از دو حَکم معین کرد.
ان قلت:
آیا انتخاب حَکمین واجب است یا مستحب؟ چون در آیه شریفه «فابعثوا» آمده و دال بر طلب است، آیا این طلب دال بر وجوب است یا بر استحباب؟
قلت:
در اینجا دو قول وجود دارد، بعضی می گویند واجب است و بعضی می گویند مستحب است.
اما اکثرا قائل به واجب هستند و جواهر[2] چند دلیل برای وجوب آن ذکر می کنند:
1-امر ظهور در وجوب دارد و اگر قرار باشد استحباب را برساند، نیاز به قرینه دارد.
2- بحث ما به نوعی داخل در امر به معروف و نهی از منکر است و بحث ما یکی از مصادیق آن است و بر بقیه مسلمانان واجب است که این مشکل را از باب امر به معروف و نهی از منکر حل کنند.
3- مورد بحث از امور حسبیه است و در امور حسبیه باید دخالت شود تا اختلاف حل شود.
پس به این دلایل انتخاب حَکمین واجب است.
اما کسانی که می گویند انتخاب حَکمین واجب نیست و مستحب است، به اصل عدم وجوب تمسک می کنند.
و فیه:

اینجا جای اصل نیست، چون در اینجا دلیل وجود دارد که واجب است و آن ظهور لفظ امر در وجوب است.



اصول




موضوع:حجیت ظن/حجیت ظواهر/کتاب فصل الخطاب
قبلا نسبت به فصل الخطاب مباحثی مطرح شد اما خود کتاب در دسترس نبود اما این کتاب به دست ما رسیده است لذا مباحث جدیدی را در مورد این کتاب بررسی می کنیم.
1-چه مطالبی که در این کتاب نوشته شده است و کیفیت تقسیم به چه نحوی در این کتاب صورت گرفته است
2-هدف از نوشتن این کتاب توسط مولف
3-نظر علماء نسبت به این کتاب و مولف آن
4-اشکالاتی که علماء اهل سنت بر شیعه دارند و مدرک اشکالاتشان هم عمدتا از کتاب فصل الخطاب می باشد.
اما الاول:
مطالبی که در این کتاب نوشته شده است به پنج قسمت تقسیم شده است؛ سه مقدمه و دو باب
مقدمه اول در بیان اخباریست که درباره جمع قرآن وارد شده است و کسی که قرآن را جمع کرده است و انگیزه جمع قرآن چه بوده است.
مقدمه دوم در بیان اقسام تحریف و تغییری است که ممکن است در قرآن واقع بشود و تغییری که ممکن نیست.
مقدمه سوم در نظر علماء در ارتباط با تحریف و عدم تحریف قرآن می باشد.
باب اول درباره بیان مطالبی است که برای تحریف قرآن به آنها استدلال شده است یا ممکن است به آنها استدلال شود. در این باب ایشان دوازده دلیل برای تحریف قرآن بیان می کند.
باب دوم درباره ادله کسانی است که قائل به تحریف قرآن نیستند چه از آیات و چه از روایات و چه غیر از این دو و مناقشه این ادله
در باب اول که ادله تحریف بیان شده است عمده و اهم این ادله دلیل یازدهم می باشد در این دلیل اخبار زیادی در طی هفده صفحه نقل کرده شده است که ممکن است دال بر تحریف قرآن باشند لذا مرحوم علامه عسکری این دلیل یازدهم با تمام اخبارش را مورد بررسی قرار داده است و آنها را رد کرده است.
علامه عسکری در سیصد و یازده صفحه دلیل یازدهم حاجی نوری را رد کرده است و قبل از ورد به رد تک تک روایات به عنوان فهرست عنوانی دارد به نام دراسة ادلة الباب الحادی عشر دارد که در آن روایات را به یازده طائفه تقسیم کرده است.
در رقم اول می فرمایند این روایاتی که شما بیان می کنید هزار حدیث نیستند بلکه در مواردی تکرار صورت گرفته است.
در رقم دوم می فرمایند بعضی از این روایات از اهل سنت می باشد و داخل در کتب شیعه شده است.
در رقم سوم می فرمایند بعضی از این روایات مشترک بین شیعه و سنی می باشد.
در رقم چهارم می فرمایند بعضی از روات این احادیث غلاة می باشند که در دینشان متهم هستند.
در رقم پنجم می فرمایند بعضی از این روایات جعلی می باشند.
در رقم ششم می فرمایند بعضی از هیچ ریشه او اصلی ندارند.
در رقم هفتم می فرمایند بعضی از روایات رواتش مجهول می باشند.
در رقم هشتم می فرمایند بعضی از روایات از ادعیه بلاسند می باشند
در رقم نهم می فرمایند بعضی از روات بعضی از این روایات کلا ثقه نیستند.
در رقم دهم می فرمایند بعضی از روات این روایات ثقه نیستند.
در رقم یازدهم می فرمایند بعضی از این اخبار، روایت نیستند بلکه از اقوال علماء و مفسرین می باشند.
علامه عسکری می فرمایند روایاتی که که بعضی از روات آن ثقه نیستند متضمن مطالبی هستند که محل نزاع ما نمی باشد بعضی از این روایات دلالت بر تحریف به زیادت دارد در حالیکه مرکز نزاع تحریف به نقیصه می باشد کما اینکه بعضی از این روایات دلالت بر تحریف معنوی دارند مانند آیه تطهیر که حمل بر زنان پیامبر شده است و بعضی از این روایات دلالت بر تحریف در قرائت دارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.