بحث در نشوز بود که مطالبی از فقهاء نقل شد.
و همچنین بیان شد که شرایع، جواهر و قواعد چند موضوع را نسبت به نشوز بیان کرده بودند.
7-مختارما این است که وظیفه مقابله با نشوز، موضوعیت ندارند و فقط مصداق هستند و امکان دارد علائم و وظیفه طرف مقابل با نشوز، در زمانها و مکانها فرق دارد. 2/9/92
اصول
موضوع:
حجیت ظن/حجیت ظواهر/ قول چهارم/ ادله اخباریین بر عدم
حجیت ظاهر قرآن و رد آن/تحریف قرآن/استدلال به روایات
در
چند جلسه قبل اشاره شد برای رد تحرین قرآن هم به آیات استدلال
شده است و هم به روایات، آیات را بیان کردیم.
اما السنة
منها:
حدیث ثقلین
این
حدیث به نقل مرحوم آقای خوئی در البیان[1]به
نظر فریقین متواتر می باشد.
این
روایت را از قرن دوم تا قرن سیزدهم به نقل خلاصه عبقات الانوار[2]
187 روای از روات اهل سنت نقل کرده اند و از طریق شیعه در
کافی در باب الاشارة و النص علی امیر المومنین علیه
السلام حدیث را چنین نقل می کنند:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ...«عن ابی عبدالله قال... وَ قَالَ : إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ
أَمْرَیْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا : کِتَابَ اللّهِ عَزَّ وَ
جَلَّ ، وَ أَهْلَ بَیْتِی عِتْرَتِی...».[3]
و
در ص 287 حدیث مفصلی نقل می کنند تا به اینجا می
رسند که حضرت فرمودند
« فَإِنِّی سَأَلْتُ اللّهَ ـ عَزَّ وَ
جَلَّ ـ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ،
فَأَعْطَانِی ذلِکَ...».[4]
حضرت
رسول می فرمایند این دو ثقلی که از خود بجا می
گذارم از خدا خواسته ام از هم جدا نشوند تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند و خداوند
هم این دعای من را اجابت کرده است.
بحار
الانوار[5]
نیز این روایت را متعدد با اسناد مختلف نقل می کند.
پس
معلوم شد که این حدیث از حیث سند مشکلی ندارد.
اما از حیث دلالت:
چگونه
از این حدیث استفاده می شود که این حدیث دلالت بر
عدم تحریف قرآن دارد؟
از
دو ناحیه می توان به این روایت بر عدم تحریف
استدلال کرد:
1-
قول به تحریف
مستلزم این است که تمسک به قرآن جایز نباشد زیرا بوسیله
تحریف لامحالة قرآن تغییر می کند و معنای
آیات عوض می شود لذا به هر آیه ای که بخواهیم عمل
کنیم این احتمال در آن وجود دارد و تمسک به آن آیه واجب
نیست در حالیکه مستفاد از این حدیث این است که تا
روز قیامت باید به قرآن عمل کنیم در نتیجه تحریف با
خواست پیامبر به عمل به قرآن سازگاری ندارد و از طرفی
دیگر با توجه به جمله حضرت که فرمودند من از خدا سوال کردم که خداوند
بین این دو جدائی نیاندازد و خداوند هم اجابت کرد
این هم شاهدی است که قرآن نباید تغییر کند
زیرا آنچه را خداوند اجابت کرده است که باقی باشد و از عترت جدا نشد
قرآن غیر محرَّف می باشد.
2-
لازمه قول به
تحریف سقوط کتاب از حجیت می باشد و احذ به کتاب جایز
نیست مگر بعد از این معصوم این قرآن محرف را امضاء کنند پس
حجیت قرآن بعد از امضاء معصوم می باشد در حالیکه ظاهر
حدیث ثقلین این است که قرآن بنفسه حجت می باشد و در عرض
عترت یا مقدم بر عترت می باشد[6]و
از طرفی از اینکه ائمه علیهم السلام اصحابی را که
می توانستند از قرآن حکم مورد نیاز خود را استفاده کنند را به قرآن
ارجاع داده اند؛ ظاهرش این است که به حجت عمل کن نه اینکه با ارجاع من
حجت می شود پس قرآن باید محرف باشد و الا حجتش بعد از ارجاع خواهد بود
و هو خلف
حاصل
آنچه بیان شد این است که تحریف در نظر اهل سنت -با قطع نظر
آیات نسخ تلاوت- مردود است مگر حشویه که قائل به تحریف قرآن
می باشند اما با توجه به نسخ تلاوت که مشهور اهل سنت به آن قائلند که در
جلسه 5/8/92 ذکر شد می گوییم که مشهور اهل سنت قائل به
تحریف قرآن می باشند زیرا همانطور که اشاره شد نسخ تلاوت همان
تحریف قرآن می باشد لذا اهل سنت که بر شیعه اشکال می کنند
شما قائل به تحریف قرآن هستند مشهور خودشان قائل به تحریف می
باشند.
اما
در نزد شیعه بعضی از اخباریین قائل به تحریف شده
اند و بعضی از غیر اخباریین هم احتمال تحریف را
داده اند.
تا
کنون بحث نسبت به صغری بود که آیا تحریف در قرآن واقع شده است
یا نه.
قبلا
اشاره شد که نسبت به کتاب فصل الخطاب بعضی با لحن بسیار
شدیدی با این کتاب برخود کرده اند لذا نکته ای هم نسبت به
این کتاب بیان خواهد شد.
اما
مختار ما
نسبت به اصل تحریف و کتاب فصل الخطاب
اصل تحریف:
در
بعضی موارد تصور شیء موجب تصدیق به عدم شیء می باشد
و تحریف قرآن نیز از این قبیل است.
زیرا
قرآن کتابی است که هم مربوط به امور دنیوی مسلمین
می باشد و هم امور اخروی و به عبارت دیگر قانون اساسی
مسلمانان می باشد و مسلمانها تمام شئون خود را باید طبق قرآن
تنظیم کنند حال چنین کتابی را چگونه می توان قائل به
تحریف آن شد از طرف دیگر ائمه اصحاب خود را ارجاع به قرآن داده اند و
ارجاع به شیء غیر ججت معنا ندارد و از طرف دیگر وقتی
آیه ای نازل می شد کتاب وحی که هجده یا سی و
نه یا چهل نفر بودند این آیه را می نوشتند حال چگونه
می توان تصور کرد قرآنی که با این دقت نوشته می شده است
تحریف شده باشد و به تعبیر بعضی ثلث قرآن از بین رفته
باشد!
و
از طرف دیگر عده ای از صحابه حافظ قرآن بوده اند.
همه
این امور نشان می دهد که تحریف قرآن اصلا قابل تصور نیست.