موضوع: نظر سوم/ نشوز/ اقوال
گفتیم که در نشوز 5 قول است و آنها را ذکر کردیم.
اقول:
ظاهر این است که قول اول (نشوز فقط مخصوص مرد است) و دوم (نشوز فقط مخصوص زن است) خالی از مناقشه نیست، چون قول اول با ظاهر آیه
«وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ»
[1]
نمی سازد، چون این آیه می گوید زنهایی که ترس از نشوز آنها است.
و قول دوم با ظاهر آیه
«وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا»
[2]
نمی سازد، چون آیه می گوید زن می ترسد که شوهرش ناشز شده است.
همچنین قول پنجم(اسم شقاق بر خروج زوج و زوجه صادق است نه نشوز) هم
خالی از مناقشه نیست، چون بعید است خروج یکی از زوجین را شقاق بنامیم، چون
شقاق در جایی است که دو نفر با هم از یکدیگر نفرت داشته باشند.
پس امر دائر مدارد بین قول سوم (نشوز بر خروج زن بر مرد و یا خروج مرد
بر زن صادق است) و بین قول چهارم (نشوز بر خروج هرکدام از زوجین بر یکدیگر
یا خروج هر دو علیه هم صادق است) است.
حال اگر ما بگوئیم نشوز ارتفاع و خروج از چیزی است که بر او واجب است،
در این صورت قول چهارم درست است و بر همه سه مورد صدق می کند. اما اگر
گفتیم که معنای نشوز خروج بر همسرش است، قول سوم درست است، چون هر کدام بر
دیگری خروج کرده اند.
اقرب قول سوم است به تبع شرایع و قواعد، چون آیه شریفه می گوید:
«وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا»
[3]
که اگر هر دو از یکدیگر نفرت داشتند شقاق بر آن صادق است نه نشوز، و به تبع احکام شقاق بر این مورد بار می شود نه احکام نشوز.
اما مقام دوم: علائم نشوز و وظیفه طرف دیگر
در این مقام از قواعد و شرایع پنج موضوع استفاده می شود.
1- علامت تصمیم زن بر نشوز چیست؟
علامت آن این است که ترش رویی می کند و ادب را رعایت نمی کند و....
2- علامت فعلیت نشوز زن چیست؟
علامت آن این است که از حقوقی که باید انجام دهد، امتناع کند
3- علامت فعلیت نشوز مرد چیست؟
مرد حقوقی که برگردنش است مثل نفقه را ادا نکند.
4- وظیفه طرف مقابل در زمان نشوز همسرشان چیست؟
5- جایز است بین زن و مرد مصالحه واقع شود،
به اینکه زن می تواند مقداری از مهریه یا نفقه را ببخشد تا مرد از نشوزش
برگردد و برای مرد گرفتن آن مباح است.
اقول: نسبت به موضوع اول دوم و سوم بحثی نیست، چون علائم ذکر شده، همچنین نسبت به موضوع پنجم هم بحثی نیست، چون مساله اجماعی
[4]
است و همچنین دلایلی از کتاب و سنت در آن وجود دارد.
اما آیات قرآن:
آیه شریفه:
«وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا»
[5]
در این آیه خداوند می فرماید اگر زنی می ترسد که شوهرش ناشز شده و یا
اینکه می ترسد شوهرش از او دوری کند، می توانند مصالحه کنند که این اتفاق
رخ ندهد.
ظاهر این آیه دال بر جواز مصالحه است.
اما روایات:
جواهر
[6]
می گوید روایات مستفیضه بر این داریم:
1- محمد بن مسلم
«عَنْ
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ
جَلَ وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً-
فَقَالَ هِیَ الْمَرْأَةُ تَکُونُ عِنْدَ الرَّجُلِ فَیَکْرَهُهَا
فَیَقُولُ لَهَا إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُطَلِّقَکِ فَتَقُولُ لَهُ لَا
تَفْعَلْ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ تُشْمَتَ بِی وَ لَکِنِ انْظُرْ فِی
لَیْلَتِی فَاصْنَعْ بِهَا مَا شِئْتَ وَ مَا کَانَ سِوَى ذَلِکَ مِنْ
شَیْءٍ فَهُوَ لَکَ وَ دَعْنِی عَلَى حَالَتِی فَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى
فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحا وَ هَذَا هُوَ
الصُّلْحُ.»
[7]
راوی از امام صادق سوال کرد معنای صلح در آیه بالا چیست؟ حضرت فرمودند:
زنی است که شوهرش از او ناراحت است و مرد ناشز است و به زن می گوید می
خواهم طلاقت بدهم، زن می گوید: من را طلاق نده تا جلوی دیگران سرافکنده
نشوم، حال اگر از من بدت می آید حق قسمت خودم را به تو بخشیدم و نمی خواهد
نزد من بخوابی اما من را طلاق نده، بعد حضرت فرمودند: این حرف زن مفاد این
آیه است و صلح در آیه به همین معنا است.
2- احمد بن محمد
«عَنْ
أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِنِ
امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضا- قَالَ النُّشُوزُ
الرَّجُلُ یَهُمُّ بِطَلَاقِ امْرَأَتِهِ فَتَقُولُ لَهُ أَدَعُ مَا عَلَى
ظَهْرِکَ وَ أُعْطِیکَ کَذَا وَ کَذَا وَ أُحَلِّلُکَ مِنْ یَوْمِی وَ
لَیْلَتِی عَلَى مَا اصْطَلَحَا فَهُوَ جَائِزٌ.»
[8]
راوی می گوید از امام رضا سوال کردم که این آیه درباره نشوز است معنایش
چیست؟ حضرت فرمودند: مرد تصمیم می گیرد که زنش را طلاق بدهد و زن می گوید
من حقوقی که از تو می خواهم را بخشیدم و این مقدار به تو میدهم و حق قسمت
را رعایت نکند، این جایز است و منظور آیه همین است.
و روایات دیگری که دال بر این است.
نکته: از روایت و آیات برداشت شد که صلح
جایز است اما این در جایی است که مرد کاری انجام دهد که حرام نیست مثلا
بخواهد زن را طلاق بدهد اما اگر مرد کاری انجام دهد که حرام است مثل اینکه
او را بزند تا حقش را ببخشد، جایز نیست.
اصول
موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ قول چهارم/ ادله اخباریین بر عدم حجیت ظاهر قرآن و رد آن/تحریف قرآن
سید قطب در کتاب ظلال القرآن نیز در ذیل آیه شریفه «انا نزلنا» می گوید:
فهو باق محفوظ، لایندثر و لایتبدل، و لایلتبس بالباطل و لاتمسه التحریف.
[1]
ایشان هم می فرمایند که قرآن باقی است و هیچ تغییر و تبدلی در آن صورت نمی گیرد و هیچ گاه دچار تحریف نمی شود.
ان قلت:
فخر رازی
[2]
می گوید اثبات عدم تحریف بوسیله این آیه مستلزم دور است.
ایشان می گوید وقتی می توان به این آیه بر عدم تحریف قرآن تمسک کرد که
خود این آیه تحریف نشده باشد درحالیکه خود این آیه ممکن است تحریف شده باشد
در نتیجه عدم تحریف قرآن متوقف بر عدم تحریف این آیه است و عدم تحریف این
آیه متوقف بر عدم تحریف قرآن می باشد و هو دور.
قلت:
مرحوم آقای خوئی در البیان می فرمایند برای غیر شیعه دفع این دور ممکن
نیست اما این دور بر شیعه وارد نیست زیرا شیعه به این آیه استدلال می کند و
دور هم لازم نمی آید زیرا ائمه ما به همین قرآن در زمان خودشان استدلال می
کردند و شیعیان را به قرآن ارجاع می دادند و این نشان می دهد که قرآن در
نظر ائمه علیهم السلام حجت بوده است پس تک تک آیات قرآن برای ما حجت است
نهایت اینکه اگر قرآن تحریف نشده باشد برای ما حجت است چون همان قرآنی است
که بر پیامبر نازل شده است و اگر تحریف شده باشد باز هم قرآن برای ما حجت
است بخاطر اینکه ائمه علیهم السلام ما را به قرآن ارجاع داده اند.
آقای معرفت می گوید برای اهل سنت هم ممکن است که این دور را دفع کنند.