کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ92/08/07

 موضوع: نظر سوم/ نشوز/ تعریف نشوز
 در جلسه قبل گفتیم که بحث ما در نشوز در دو مقام است، یکی تعریف نشوز و اقوال در مورد نشوز و دیگری عوامل نشوز و وظیفه طرف مقابل.
  
 مقام اول: تعریف نشوز و اقوال آن
 نشوز در لغت به معنای ارتفاع است، به کسی که نشسته است و بلند می شود «نشز» گفته می شود. پس لغتة به معنای بلند شدن و تغییر موقعیت است.
 و این آیه هم از قبیل همین معناست است «وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا» [1] ، وقتی به شما گفته می شود حرکت کنید، حرکت کنیم و معطل نکنید.
 حال زمانی که مرد و یا زن از وظیفه خود تعدی می کند و آن را قبول نمی کند، ناشز و ناشزة گفته می شود، چون با انجام ندادن وظیفه، از آنچه خدا بر او واجب کرد حرکت کرده و قبول نکرده.
 معنای نشوز در اصطلاح:
 از معنای نشوز در لغت، معنای اصطلاحی آن هم روشن می شود، که شرایع فرمود که خروج از طاعت، نشوز است و این شبیه معنای لغوی که ارتفاع از مسئولیت است.
 آیت الله سیستانی در این باره می فرمایند: « نشوز الزوجة فیتحقق بخروجها عن طاعة الزوج الواجبة علیها، و ذلک بعدم تمکینه مما یستحقه من الاستمتاع بها، و یدخل فی ذلک عدم إزالة المنفرات المضادة للتمتع و الالتذاذ منها، بل و ترک التنظیف و التزیین مع اقتضاء الزوج لها، و کذا بخروجها من بیتها من دون اذنه، و لا یتحقق بترک طاعته فیما لیس واجباً علیها کخدمة البیت و نحوها مما مر. و أما نشوز الزوج فیتحقق بمنع الزوجة من حقوقها الواجبة علیه، کترک الإنفاق علیها، أو ترک المبیت عندها فی لیلتها، أو هجرها بالمرة، أو إیذائها و مشاکستها من دون مبرر شرعی» [2] .
 می فرمایند: نشوز زوجه به این است که زن حقوقی که برگردنش است را انجام ندهد، مثلا بر زن واجب است که تمکین از استمتاع مرد کند، حال اگر تمکین نکرد، زیر بار این واجب نرفته و ناشزه می شود.
 بعد می فرمایند: مثال دیگر این است که زن باید خود را از چیزهایی که منافات با تمتع و استمتاع است، پاکیزه نگه دارد و الا ناشزه می شود، و یا اینکه زن نظافت و آرایش را برای مرد را ترک کند و یا اینکه زن بدون اذن شوهر از خانه خارج شود که موجب نشوز می شود. تمام این موارد که بیان شد در جائی است که این حقوق بر زن واجب باشد اما اگر حقی بر زن واجب نبود و زن زیر بار آن نرفت، نشوز محقق نمی شود، مثلا شوهر به زن بگوید خانه را جارو کن و زن این کار را نکرد، این زن ناشزه نیست.
 بعد ایشان نشوز زوج را ذکر می کنند و می فرمایند: اگر مرد حقوق واجبی که زن به گردن مرد دارد را انجام ندهد ناشز می شود، مثلا به زن نفقه ندهد و یا اینکه حق قسمت زن را رعایت نکند و یا اینکه خود را از زن جدا کند و یا اینکه زن خود را اذیت می کند و یا بدون وجه شرعی با زن خود مشامسه (المنجد: سخت گیری کردن بر زن و بدخلقی با او کند و یا بخیل باشد) می کند.
 تحریر [3] و منهاج محقق خویی [4] همین مضمون را ذکر کرده اند و آیت الله وحید هم حاشیه بر منهاج نزده اند که معلوم است این را قبول دارند.
 اقوال در ناشزه و مورد آن:
 از جواهر و بعضی کتاب دیگر 5 قول استفاده می شود:
 1- نشوز مختص به خروج زوج از چیزی که برای او واجب است، می باشد. این قول را جواهر [5] به شیخ طوسی در نهایه نسبت داده است.
 2- نشوز مختص به خروج زوجه از چیزی که برای او واجب است، می باشد. این قول را جواهر [6] به احکام راوندی نسبت داده است.
 3- نشوز هم بر مرد و هم بر زن صادق است که مختار شرایع و قواعد است.
 4- نشوز بر مرد و زن اگر از وظیفه خود خارج شدند صادق است و همچنین اگر هر دو با هم به وظیفه عمل نکردند، ناشز می شود که بعدا خواهد آمد که به این شقاق هم گفته می شود. این قول را جواهر [7] به بعضی نسبت داده است.
 5- به هیچکدام از این سه مورد بالا نشوز صدق نمی کند، بلکه به هر سه مورد شقاق گفته می شود. این قول را جواهر [8] به بعضی از فقهاء نسبت داده اند.



اصول


موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ قول چهارم/ ادله اخباریین بر عدم حجیت ظاهر قرآن و رد آن/تحریف قرآن
 در جلسه قبل از کتاب انوار الهدایة در رد تحریف قرآن و این که در قرآن آیات زیادی در مورد ائمه علیهم السلام وارد شده یک اشکال را ذکر کردیم اما بقیه اشکالات
 2- چرا حضرت علی علیه السلام برای اثبات وصایت خودش به احادیث نبوی استناد می فرمودند و به آیات قرآن استناد نکردند اگر آیات زیادی در مورد وصایتشان در قرآن وجود داشته است!
 3- اگر چنین آیاتی در قرآن بوده است چرا پیامبر در غدیر از معرفی حضرت علی و بیان یک آیه از آیات وصایت ایشان می ترسید و از معرفی حضرت وحشت داشت. [1]
 4- اگر چنین آیاتی در قرآن بود چه احتیاجی داشت که پیامبر اصرار کند در لحظه آخر قلم و کاغذی حاضر کنند تا وصیت کنند و به نام وصیشان تصریح کنند.
 در انتهاء می فرمایند فساد قول به تحریف قرآن برای هر انسان عاقلی واضح است.
 کلام مرحوم آقای خوئی در رد ادله تحریف قرآن در کتاب تفسیر البیان
 «فصحة حدیث الغدیر توجب الحکم بکذب هذه الروایات التی تقول: إن أسماء الأئمة مذکورة فی القرآن ولا سیما أن حدیث الغدیر کان فی حجة الوداع التی وقعت فی أواخر حیاة النبی صلى الله علیه وآله وسلم». [2]
  می فرمایند خود جریان غدیر این ادعا را که آیات زیادی در امر ولایت وارد شده است را تکذیب می کند خصوصا که جریان غدیر در اواخر عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واقع شده است و طبعا اکثر آیات تا آن زمان نازل شده اند.
 سپس در رد روایاتی که اصل تحریف را فقط اثبات می کنند می فرمایند ؛
 مراد از این روایات تحریف معنوی است که بعضی معنای آیات را تغییر می دهند و با این تغییر ،فضائل ائمه انکار خواهد شد.
 قبلا هم گفتیم که اجماع داریم که تحریف معنوی در قرآن صورت گرفته است. [3]
 کلام صاحب المیزان
 ایشان در ضمن تفسیر سوره حجر می فرمایند:
 «فالحق ان روایات التحریف المرویة من طرق الفریقین وکذا الروایات المرویة فی نسخ تلاوة بعض الآیات القرآنیة مخالفة للکتاب مخالفة قطعیة». [4]
 روایاتی که دلالت بر تحریف و یا دلالت بر نسخ تلاوت دارند این دو دسته از روایات مخالفت قطعیه با آیات قرآن دارند.
 تا کنون بحث در خدشه بر ادله کسانی بود که قائل تحریف بوده اند اما ادله بر عدم تحریف قرآن
 اما من الآیات
 «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». [5]
 در المیزان [6] در مورد این آیه می فرمایند:
 اینکه در این آیه به قرآن ذکر اطلاق شده است بخاطر این است که قرآن ذکر خداوند متعال است و انسان را به یاد حضرت حق می اندازد و جامعترین صفتی که قرآن برای خودش ذکر کرده است همین صفت ذکر می باشد.
 در ص 104 می فرمایند [7] لازمه اینکه قرآن ذکر خداوند متعال است این است که از تحریف حفظ شود و الا دیگر ذکر الله نخواهد بود.
 ان قلت:
 مراد به ذکر پیامبر اکرم می باشد نه قرآن کما اینکه از بعضی از آیات هم این معنا استفاده می شود. [8]
 قلت:
 مراد به ذکر خود قرآن می باشد بقرینه اینکه فرمود «نزلنا» زیرا اگر مراد پیامبر بود بجای «نزلنا» می فرمود «ارسلنا»
 ان قلت:
 آیه بر حفظ قرآن فی الجمله دارد نه بر حفظ قرآن کافة و همین مقدار که نسخه اصلی که نزد امام زمان علیه السلام است محفوظ باشد کافی است که بگوییم قرآن حفظ شده است.
 قلت:
 مراد از ذکر قرآن، قرآنی که چاپ می شود نیست بلکه مراد قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است و این قرآن چاپ شده حاکی از قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است و با حفظ «ما نزل» نسخه ها هم محفوظ خواهند بود.
 ان قلت:
 اگر از این آیه استفاده شود که قرآن تحریف نمی شود باید بگوییم در تورات و انجیل هم تحریف صورت نمی گیرد زیرا در آیه علت عدم تحریف را ذکر بودن قرآن ذکر کرده است و این علت در تورات و انجیل نیز موجود می باشد در حالیکه تورات و انجیل تحریف شده اند.
 قلت:
 مراد از ذکر در این آیه فقط قرآن است زیرا الف و لام «الذکر» الف و لام ذکری است و قبل از آیه مذکور آیه«وَقَالُواْ یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ» [9] آمده است و واضح است که در این آیه مراد از ذکر فقط قرآن می باشد مضافا به اینکه حفظ با اسم فاعل«لحافظون» ذکر شده است یعنی ما در آینده حفظ می کنیم نه در گذشته. [10]

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.